زیباترین روز زندگیه ما...بعد از نه ماه انتظار...!!!روز زمینی شدن فرشته کوچولوی من....
تاریخ 93/9/3 روز دوشنبه...یعنی زیباترین و پر مفهوم ترین و اااااسمانی ترین تاریخ زندگیه ما فرا رسید. اون روز رو از شب تا روشن شدن هوا کاملا بیدار بودم....حس و حال اون لحظاتم اونقدر خاص و زیبا بود که واقعا قادر به توصیف کامل احوالاتم تو اون دقایق نیستم گل دخترم..... بابایی ساعت2 بود که دیگه رفت بخوابه اما نتونست اونم بعد کلی کلنجار واسه خوب اخر ساعت 3:30 اومد پیش مامان و تا 5 صبح حرف زدیم....خیلی خیلی خوشحال بودیم ولی اگه بخوام راستشو بگم کنار خوشحالیمون یک استرس شدید هم تو دلون موج میزد...خلاصه ساعت پنج بلند شدم و شروع کردیم به کارهای رفتن .... اماده کردن وسایل بیمارستان... &n...
نویسنده :
ملیکا مهاجر
19:33