مرسانا جونمرسانا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
مامان ملیکامامان ملیکا، تا این لحظه: 33 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
بابا اسماعیلبابا اسماعیل، تا این لحظه: 39 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره
آغاز زندگی مشترکمونآغاز زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات دختر یکی یک دوونه ام مرسانای مامان

اولین غذا خوردن دخترم....

1394/5/28 3:52
نویسنده : ملیکا مهاجر
8,239 بازدید
اشتراک گذاری

چند تصویر از اولین غذا خوردن دخترم توسط مامانی اعظم جونش

(فرینی ارد برنج)تاریخ94/2/22  سه شنبه

 


 

 

 

 

 

 

 

دخترم نوش جونت باشه...!!!

 

و اینم اولین سوپ خوشمزه ی دخترم یه سوپ عالی همراه یک دنیا عشق که مامان برات درست کردمش....نوشه جونت باشه و به لطف خدا سلامته بدنت ایشالاه عشقم

 

 

وای قربون اون دهن ناز و کوچولوت بره مامان....چه عشقی داره غذا دادن به یک فرشته ی ناز که خدا داده واسه خوده خوده من باشه....خداجونم هزاران بار شکرت...

 

اخ اخ اخ ببین چه کرده با اون لبای کوچولو و خوشگلش ملوسکم تا تونستی کل و کثیف کاری کرده خانم خانماااا.من موندم چقده سوپ بود و چقدشو دیگه خوردی پس شیطون....

 

 

دخترم چرا شونه میخری اخه مگه سوپ مامانی رو دوست نداستی عزیزکم؟

 

 

نه خداروشکر انگار دخترم از دست پخته مامانش راضیه و داره با چشماش ازم تشکر میکنه....نوووووشه جونت عمر و زندگیه من....

 

 

مرسانا:اخیییییش خدارو شکر شکممون سیر شد بریم سراغ شیطونی و بازیمون دوباره تا سر مامانم گرمه و نیومده....

اینم صورت بستنی خورده ی شما بعده خوردن اولین بستنی که بابایی مهرداد برات خرید وقتی رفته بودیم عباس اباد لب دریا.... و شمام حسابی کیف کردی دخملم...بازم نوش جون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)