اولین غذا خوردن دخترم....
چند تصویر از اولین غذا خوردن دخترم توسط مامانی اعظم جونش
(فرینی ارد برنج)تاریخ94/2/22 سه شنبه
دخترم نوش جونت باشه...!!!
و اینم اولین سوپ خوشمزه ی دخترم یه سوپ عالی همراه یک دنیا عشق که مامان برات درست کردمش....نوشه جونت باشه و به لطف خدا سلامته بدنت ایشالاه عشقم
وای قربون اون دهن ناز و کوچولوت بره مامان....چه عشقی داره غذا دادن به یک فرشته ی ناز که خدا داده واسه خوده خوده من باشه....خداجونم هزاران بار شکرت...
اخ اخ اخ ببین چه کرده با اون لبای کوچولو و خوشگلش ملوسکم تا تونستی کل و کثیف کاری کرده خانم خانماااا.من موندم چقده سوپ بود و چقدشو دیگه خوردی پس شیطون....
دخترم چرا شونه میخری اخه مگه سوپ مامانی رو دوست نداستی عزیزکم؟
نه خداروشکر انگار دخترم از دست پخته مامانش راضیه و داره با چشماش ازم تشکر میکنه....نوووووشه جونت عمر و زندگیه من....
مرسانا:اخیییییش خدارو شکر شکممون سیر شد بریم سراغ شیطونی و بازیمون دوباره تا سر مامانم گرمه و نیومده....
اینم صورت بستنی خورده ی شما بعده خوردن اولین بستنی که بابایی مهرداد برات خرید وقتی رفته بودیم عباس اباد لب دریا.... و شمام حسابی کیف کردی دخملم...بازم نوش جون