مرسانا جونمرسانا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
مامان ملیکامامان ملیکا، تا این لحظه: 33 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
بابا اسماعیلبابا اسماعیل، تا این لحظه: 40 سال و 24 روز سن داره
آغاز زندگی مشترکمونآغاز زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات دختر یکی یک دوونه ام مرسانای مامان

پروفایل

شرح وبلاگ

دختر یکی یدونه ی من مرسانای گل مامان در یک تاریخ منحصر به فرد مثل خودش یعنی 93/9/3 و در ساعت 9:30 دقیقه صبح (همش 9...)و در بیمارستان رسالت رویال تهران قدم های پر برکتش رو بعد از نه ماه انتظار سخت به زندگیه ما گذاشت و با اومدن بزرگترین هدیه ی خدا من به شیرین ترین حس و والاترین مقام انسانی یعنی مادر بودن دست یافتم.دختر خوشگل و عسل مامان من اینجا برای تو مینویسم و با تمام وجود خاطرات شیرین با تو بودن رو ثبت میکنم تا با گذر زمان روزی خودت با مرور این روزها و لحظات به این باور برسی که چقدر برای ما عزیز بودی و هستی و خواهی بود ... دخترم تو زیباترین و والاترین نعمت و هدیه ی خدا برایمان هستی پس همیشه بهترین باش تا همیشه بالاترین افتخارم نیز باشی . برایت از خدا خودش را میخواهم تا همیشه در کنار لحظه هایت باشد.و کلام اخر اینکه دوست داشتنت در کلام نمیگنجد تا برایت توصیف کنم...و برای دانستنش همین بس که تمام دنیای مامان ملیکا و بابا اسماعیل و حاصل و ثمره ی یک دنیا عشق مایی.. امیدوارم شما دوستان عزیز هم از همراهی با ما در مرور و ثبت بهترین لحظاتم لذت ببرید. با تشکر از طرف مامان ملیکا

نویسنده

آمار

تعداد مطالب : 37
تاریخ عضویت : 23 بهمن 93