مرسانا جونمرسانا جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره
مامان ملیکامامان ملیکا، تا این لحظه: 33 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
بابا اسماعیلبابا اسماعیل، تا این لحظه: 40 سال و 11 روز سن داره
آغاز زندگی مشترکمونآغاز زندگی مشترکمون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات دختر یکی یک دوونه ام مرسانای مامان

جشن سیسمونی برون مرسانا کوچولو...!!

1394/3/17 12:28
نویسنده : ملیکا مهاجر
1,485 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم میخوام از یه جشن سنتی و زیبای دیگه که به افتخار بودنت در خونمون برپا شد برای دختر گلیم تعریف کنم...

جشن سیسمونی برون...

روز 20مهر 93 یکشنبه روز خوش یمنی بود چون هم شب عید غدیر بود هم یک روز مانده به تولد مامان ملیکا...

خیلی کار پیش رو داشتیم...بعد از چیدن وسایل قرار شد زهرا جون اینا باز دو روز دیگه هم برای کمک در برگذاریه جشن و تزیینات جشن بیان خونمون و مثل همیشه همراهمون باشن...

جمعه 18 مهر اومدن..علیرضا اورد که برسونتشون که بنده خدا خودش هم موند و به ما در نصب تزینات و درست کردن گیفت های یادگاریت بگیر تا...همراه بابا اسماعیل کمک کردن....اون روزها علاوه بر اینکه کار زیاد بود اما خدایی خیلی خوش میگذشت و کلی با هم همه شوخی میکردیم و میخندیدیم و هر لحظه که یادم میوفتاد این کار ها همه مقدمه حضور فرشته کوچولوی من هست حسابی عشق میکردم و به خود میبالیدم...خوب بریم سراغ عکسای جشن خوشگلت....

نمای کلی از میز جشن دخترم البته قبل شام

اینم کیک الویه که خاله زهرا و پریسا جون حسااااااااابی شب قبلش برای درست کردنش زحمت کشیدن و کلی وقت براش گذاشتن دخترم....

 

 

اینم کیک پوشکی دخترم که باز هم زهرا جون وپریسا جون با سلیقه ی فوق العاده و منحصر به فردشون درستش کردن و با وسایل تو تزیینش کردن...خیلی خوشگل شده بود....

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)