محرم سال 93 و پختن شله زرد نذری مامان در تاسوعا...
دختر گلم محرم سال 93 هم رسید و اون روزا دیگه طاقتم واسه دیدنت داشت تموم میشد و با گذروندن روزهای پایانیه سفر نه ماهه شمارش معکوس واسه دیدنت و بوسیدنت رو شروع کرده بودم...
اون روزا و شب ها تمام فکر و ذهنم تو بودی و فقط توکل و توسلم به اقا امام حسین صاحب اون روزا برای سلامتیت و صبر به خودم واسه تحمل ادامه ی مسیر بود...
چند شب هم بابا اسماعیل بردمون عزاداریه سید و سالار شهیدان...و من فقط تنها گوشه ی دنجی میشستم و با خدا برای تو و خوب بودن تو مناجات میکردم....
اون شب بابا اسماعیل سر سفره خانم رقیه برای سلامتی تو نذری داد...!!!
روز تاسوعا هم مامانی اعظم اینا نذری شله زرد دارن دخترم هرسال...و اون سال اولین حضور تو البته(تو شکم مامان)پای دیگ نذری بود..
اون سال هم با اصرار من و بابا بازدیگ نذری مراسم عزای سرور و سالار شهیدان اقا امام حسین تو حیاط خونه ما به پا شد...به این نیت که انشاا...سال دیگه فرشته کوچولوی من با دستای کوچولو و پر برکتش شله زرد مامانیشو هم بزنه و حضورت باعثه برکت زندگیه ما باشه....انشاا...!!!
اینم امیر حسین کوچولو در حال کمک در کشیدن شله زردها....!!!
خاله الهام و زهرا جون و اقا علیرضا در حال تزیین روی شله زردها
اینم ناهار اون روز......