یک سورپرایز زیبا و عالی از طرف بابا اسماعیل برای مامان و دختر گلی....
یک سورپرایز زیبا و عالی از طرف بابا اسماعیل برای مامان و دختر گلی.... وقتی از اسانسور خارج شدم چشمم به تبلوی بخش خورد و دیدم بابا اسماعیل برای من و دختر کوچولوش تو بخش رویال بیمارستان رسالت تک اتاق vipرو گرفته....
خیلی خوشحال شدم چون صبح اصلا حتی وقت نشد که سراغ رزرو اتاق بریم و با این اتفاق بابای مهربونت یک سورپرایز خوب برای ما کرد....وارد اتاق شدم همه اونجا بودن....من رو به تختم منتقل کردن...چون اپیدورال شده بودم اجازه ی بلند کردن سر و وگذاشتن بالشت نداشتم همچنین نباید زیاد حرف میزدم....چون اینا باعثه سر درد های شدید تو چند ساعت بعد میشد...خلاصه با همون اندک بازه دید خود اطراف رو نظاره کردم و دیدم مامانی طاهرم و زهرا جون اتاقمون رو حسااااااابی خوشگل تزیین کرده بودن اونقدر قشنگ بود که پرستار ها هم به وجد اومده و همه ابراز نظر میکردن و هر کی داخل میشد اصلا دلش نمیخواست برگرده بیرون.....خخخخخخ
این عکس اولیه از اتاقمونه قبل تزینات خوشگل مامان بزرگ گلم و زهرا جون....
اینا هم بعد تزیین البته متاسفانه یادمون رفت از نمای کلی اتاقمون عکس بگیریم
و اینم شما که تختت مثل جایگاه فرشته ها پر از تور های صورتی خوشگل بود عزیزکم....
شب دقایقی بعد از شیر خوردن با دهن شیری از دخترم اولین عکسشو خودم گرفتم مامان قربونت بره الهی....
اینجا موقع ترخیص از بیمارستان بودیم که دیدیم فرشته خانم تشریف اوردن ملافاتمون...و حسابی سورپرایز شدیم....
عاشق این عکستم دختر نازم ببین صورتت مثل فرشته ها ناز و معصومه چقدر....
اینم یک عکس حرفه ای از بابایی حسین (سمت راست تصویر بابای بابا)
و بابایی مهرداد(بابای مامان سمته چپ تصویر...)
دخترم بغل زهرا جون رفته تا بابت همه ی زحمت هاش که واسه مرسانا جون انجام داد ازشون تشکر کنه....ممنون زهرا جوووونم..
مرسانا و اولین بغل مامانی زهرا(مامان بابا اسماعیل)
اینم اولین در اغوش گرفتن فرشته ی زندگیه ماااااااااا توسط بابا اسماعیل جون....
اینم من و دخترم اولین شب که تا صبح کنار هم خوابیدیم.....
اینام عکسای روز اخر موقع مرخص شدن از بیمارستان و بردن پرنسس به منزل و اتاق خوشگلش....
گرفتن دستبند نام و پرونده و نی نی از اتاق نوزادان جهت ترخیص توسط مامانی اعظم(مامان جون گلم)
و این هم امضای نهایی بابا برای اومدن شماااا.....
اینم یک عکس فوق العاده از خانواده ی سه نفریه ما....(اولین عکس خانوادگیون دخترم)
اینجام مرسانا در راه منزل و متاسفانه از مراسم قربونی کردن گوسفند و رسیدنمون فقط فیلم داریم عزیزم و عکس نگرفتیم...اما سعی میکنم در اولین فرصت از رو فیلم چندتا عکس خوب تهیه کنم برات....قول قول قول
